شيوههاى تبليغ در فرهنگ عاشورا
شيوههاى تبليغ در فرهنگ عاشورا
نويسنده:على محمدى تودشکي
منبع: منبع: روزنامه رسالت-شماره6338
منبع: منبع: روزنامه رسالت-شماره6338
مقدمه
شناختن شيوههاى تبليغ و به کارگيرى ابزارهاى مفيد و لازم براى يک مبلغ امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است. پرداختن به تبليغ بدون اطلاعات مفيد و عدم به کارگيرى شيوههاى لازم و فراهم ننمودن ساز و کارهاى مناسب نه تنها نتيجه مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر بىتوجهي، لطمههاى جبران ناپذيرى به اعتقادات و باورهاى مخاطبان وارد آيد. کسى که متولى ارشاد، امر به معروف و نهى از منکر مىشود، اگر به زمينهها، عوامل، آفات، موانع و شرايط زمانى و مکانى و ساير جهات توجه نداشته باشد راه به جايى نخواهد برد. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «من امر به معروف فليکن امره ذلک بمعروف(1)؛ هر کس [مردم را] به کارهاى نيک بخواند بايد با شيوه نيکو آن را انجام دهد.» بنابراين تبليغ و ارشاد موفق و موثر نياز به برنامههاى کارشناسى شده دارد و اگر بتوانيم اين شيوه ها را از گفتار و رفتار اهل بيت عليهم السلام و اولياى الهى بياموزيم به مراتب موثرتر و شايستهتر خواهد بود. در اين مقاله برآنيم که راهکارها و روشهاى موثر در امر تبليغ و ارشاد را از سيره امام حسين عليه السلام و تربيت يافتگان مکتب عاشورا بياموزيم.
اين شيوه نيکو در رفتار و گفتار امام حسين عليه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصى دارد. آن حضرت براى پيشبرد اهداف مقدس خويش، متواضعانه قدم پيش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقيما به سراغ آنان رفته و آنها را به سوى مقصد والاى خويش دعوت مىکرد و يا پيامهاى خود را به صورت کتبى يا شفاهى توسط افرادى به ديگران مىفرستاد. هنگامى که امام حسين عليهالسلام با ياران خود در يکى از توقفگاههاى مسير خود به کربلا به نام قصر بنى مقاتل رسيدند، آن حضرت متوجه شد که عبيدالله بن حر جعفى در گوشهاى فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوى او فرستاد و او را به يارى و همراهى دعوت نمود. هنگامى که پاسخ مناسبى ندارد، امام حسين عليه السلام به همراه گروهى از ياران خويش به نزد عبيدالله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همکارى و مبارزه با طاغوتيان نمود. عبيدالله باز هم امتناع کرد، امام حسين عليه السلام به او فرمود: اگر ما را يارى نمىکنى پس از خدا بترس از اينکه با دشمنان ما همراهى کني! به خدا سوگند! هرگاه کسى صداى دادخواهى ما را بشنود وبه يارى ما نشتابد هلاک خواهد شد.»
يکى ديگر از افرادى که امام حسين عليه السلام از او دعوت کرد، زهيربن قين بود. همچنين آن حضرت به حبيببن مظاهر اسدى نامهاى نوشته و از او درخواست يارى نمود. نامه آن حضرت چنين بود: «از حسينبن على براى آن مرد فقيه، حبيببن مظاهر؛ اما بعد، حبيب! تو خويشاوندى ما را با پيامبر مىدانى و از همه مهمتر مرا مىشناسي؛ و تو- که آزاد مرد و داراى غيرتي- جان خود را از ما دريغ مدار و پاداش تو را در قيامت پيامبر خواهد داد.(2)
-1 حکم آن را در اسلام نمىداند و به وظيفه شرعى خويش آشنا نيست.
-2 به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترک نماز توجه ندارد.
-3 شخصى خودپرست وهوسران است و مطابق هوس خود عمل مىکند.
-4 پدر و مادر و افراد خانواده او بىنمازند.
-5 از نماز و نمازگزاران خاطره بدى دارد. مثلا در ايام کودکى او را هميشه با خشونت به نماز خواندن وادار کردهاند يا در جمع نمازگزاران شخصيت او را تحقير نموده و به او اهانت کردهاند.
-6 در نظر او نماز خواندن چيز مهمى نيست و اهميت و ضرورت آن را درک نکرده است.
-7 الگوى مناسبى براى نماز خواندن نداشته است.
-8 در محيط افراد لاابالى و بىنماز رشد يافته است و...
بنابراين يک مبلغ با يافتن ريشهها و علل تخلفات و معصيتها مىتواند برنامه خود را تنظيم کرده و نسبت به مخاطب خويش کارهاى تبليغى را انجام دهد.
1تغذيه حرام ريشه انحراف از حق
امام حسين عليه السلام در دومين سخنرانى روز عاشورا هنگامى که دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در ميان خويش گرفته بود، از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وى گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان هلهله و سر و صدا مىکردند. در اين موقع، امام حسين عليه السلام با اين جملات آنان را به سکوت فرا خواند: «ويلکم ما عليکم ان تنصتوا الى فتسمعوا و انما ادعوکم الى سبيل الرشاد.
من اطاعنى کان من المرشيدين و من عصانى کان من المهلکين و کلکم عاص لامرى غير مستمع لقولي؛ واى بر شما! چرا گوش فرا نمىدهيد تا گفتارم را - که شما را به رشد و سعادت فرا مىخوانم- بشنويد؟ هر کس از من پيروى کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس مرا نافرمانى کند، از هلاک شدگان خواهد بود و همه شما با دستور من مخالفت مىکنيد که به گفتارم گوش فرا نمىدهيد.»
آنگاه به علل دشمنى کوفيان با اهل بيت عليهم السلام و ريشههاى انحراف از مسير حق اشاره کرده و فرمود: «قد انحزلت عطياتکم عن الحرام و ملئت بطونکم عن الحرام فطبع الله على قلوبکم (3)؛ آري، در اثر هدايا، جوايز و تحفههاى نامشروع که به دست شما رسيده و غذاهاى حرام و لقمههاى ناپاک که شکمهايتان را از آن انباشتهايد، خداوند اين چنين بردلهاى شما مهر زده [و از فهميدن حقيقت عاجز شدهايد.]»
اين شيوه کارآمد قرآنى در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله عليه السلام در تشريح اهداف قيام خويش از شيوه تمثيل بهره گرفته و اشتياق خود را براى شهادت در راه حق چنين بيان مىکند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جيد الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف (5)؛ مرگ براى انسانها همچون گردنبند بر گردن دختران جوان زينتبخش و لازم است و من به ديدار نياکانم آن چنان اشتياق دارم که يعقوب به ديدار يوسف مشتاق بود.»
امام حسين عليه السلام با اين تمثيل، مرگ را بسيار زيبا تصوير کرده و آن را زينت فرزند آدم مىداند، بويژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد که همانند زيور آلاتى است که دختران جوان را مىآرايد. همان گونه که دختران از آرايش به گردنبند لذت مىبرند مردان خدا نيز از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند و شهادت در راه خدا را بهترين زينت روح و بالاترين افتخار به شمار مىآورند.
امام حسين عليه السلام پس از شهادت ياران باوفايش و در لحظههاى حساس عصر عاشورا، قنداقه کودک شش ماهه خويش را بر روى دست گرفت و خطاب به کوفيان فرمود: «يا قوم اما من مجير يجيرنا، اما من مغيث يغيثنا، اما من طالب حق فينصرنا، اما من خائف فيذب عنا، اما من احد فياتينا بشربه من الماء لهذا الطفل فانه لا يطيق الظماء(6)؛ اى مردم! آيا پناه دهندهاى هست که ما را پناه دهد؟ آيا يارى کنندهاى هست که ما را يارى کند؟ آيا حق طلبى هست که به ما کمک کند؟ آيا کسى هست که از قيامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آيا کسى هست که آبى براى اين طفل بياورد؟ چون او طاقت تشنگى ندارد.»
حضرت زينب کبرى عليها السلام در موارد متعددى از تحريک عواطف در رساندن پيام عاشورا بهره مىگرفت. در آخرين لحظات عمر امام حسين عليه السلام، حضرت زينب عليها السلام از خيمهها بيرون آمد و متوجه شد که امام حسين عليه السلام را به شهادت مىرسانند و عمر بن سعد در نزديکى گودال قتلگاه ايستاده و به اين منظره رقتبار و غمانگيز- که دل هر موجود زندهاى را به درد مىآورد- نظاره مىکند. آن حضرت به عمر بن سعد نهيب زده ووجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «ايقتل ابوعبدالله و انت تنظر اليه؛ [اى عمر بن سعد]! آيا ابا عبدالله را مىکشند و تو تماشا مىکني؟»
اين سخن حضرت زينب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و کوبنده بود که براى لحظاتى دل سنگ دشمن را تکان داد و دقايقى وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشک بر گونههايش جارى شد. او از شدت شرمندگى صورت خود را از حضرت زينب عليها السلام مخفى نمود. (7) آن گاه زينب کبرى عليها السلام با جملهاى ديگر خطاب به لشکريان حاضر در صحنه گفت: «ويلکم اما فيکم مسلم؟ (8)، واى بر شما! آيا در ميان شما يک مسلمان نيست؟»
اين کلمات آنچنان موثر بود که ثمرات آن در سالهاى بعد مشخص شد و تا به امروز انسانهاى بيدار و با وجدان را تحت تاثير قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه مىسازد.
آن حضرت بعد از حمد و ثناى پروردگار و درود و تحيت بر پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ابتدا به طور خلاصه نکات قابل توجهى در بىوفايى دنيا و گذشت زمان و عمر انسانها و ثمر نداشتن پشيمانى بعد از فوت وقت و مطالبى از اين قبيل را شايستهتر از يک خطيب ورزيده و ماهر بيان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفني، فانا على بن الحسين بن على (10)؛ هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد و هر کس که مرا نمىشناسد پس من علىبن حسين بن على هستم.»
آن گاه به طور مفصل به معرفى خود و اهل بيت عليهم السلام پرداخت: «ايها الناس! انا بن مکه و مني، انا بن المروه و الصفا، انا بن من صلى بملائکه السماء، ... (11)؛ اى مردم! من فرزند مکه و منايم، من فرزند مروه و صفايم، من پسر آن کسى هستم که با ملائکه آسمان نماز خواند... .»
بعد از اينکه امام سجاد عليه السلام جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليهالسلام را به طور مفصل معرفى نمود و سابقه درخشان خاندان پاک پيامبر را شرح داد، حقيقت حادثه عاشورا را که تا آن لحظه، از نظر مردم و افکار عمومى مخفى نگه داشته شده بود، براى آنان بيان کرد و سپس با تحريک عواطف و احساسات جمعيت حاضر، قلبها را به سوى خويش جذب نموده و نتيجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الراس من القفا، انا بن العطشان حتى قضي، انا بن طريح کربلا، انا بن مسلوب العمامه و الرداء، انا بن من بکت عليه ملائکه السماء (12)؛ من فرزند کسى هستم که با ظلم و ستم به شهادت رسيد، من پسر کسى هستم که سرش از قفا بريده شد، من پسر آن شهيد تشنه کامى هستم که عطشان از دنيا رفت، من پسر کسى هستم که پيکرش در صحراى کربلا افتاده، من پسر کسى هستم که عمامه و عبايش به غارت رفت، من فرزند کسى هستم که ملائکه آسمان به حال او گريستند.»
رجزها و اشعار پرمحتواى امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش و تمسک آنان به اشعار و ابيات مناسب و لازم در موارد خاص، مىتواند نشانگر اهميت اين موضوع در حماسه جاودانى کربلا باشد. امام حسين عليه السلام در موارد زيادى با اشعارى پر محتوا هدف خويش را به مخاطبين ابلاغ مىکرد. هنگامى که حر راه کاروان امام حسين عليه السلام را سد کرد، آن حضرت با او گفتگويى انجام داد. آن گاه که حر از گفتگو و مذاکره نتيجهاى نگرفت، به عنوان نصيحت به امام حسين عليه السلام گفت: اى حسين! براى خدا جانت را حفظ کن و افزود: «فانى اشهد لئن قاتلت لتقتلن(13)؛ من مطمئنم که اگر جنگ کنى کشته خواهى شد. امام حسين عليه السلام فرمود: «افبالموت تخوفني؛ آيا مرا از مرگ مىترساني؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را يادآور مىشوم. او هنگامى که به يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله شتافته بود، در مسير راه با پسر عمويش روبرو شد. پسر عمو به او گفت: «کجا مىروي؟ کشته خواهى شد»! آن گاه امام حسين عليه السلام اشعار پر محتوا و بليغ آن فداکار اوسى را قرائت کرد:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحين بنفسه
و فارق خوفا ان يعيش و يرغما (14)
«من مىروم و مرگ براى يک جوانمرد عار نيست در حالى که مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد. «او در راه مردان صالح جانبازى نموده و از زندگى همراه با ترس و خوارى و ذلت جدا گرديده و دور مىشود.»
پايدارى در راه هدف، همراه نمودن اهل بيت و زنان و کودکان، رفتار مهربان و صميمانه با خانواده و کودکان و ياران در اوج بحرانهاى روحي، مصادره کاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابههاى قاطع، روشنگر و کوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس عليه السلام و صدها مورد ديگر که همه تبليغ عملى و درس انسانيت و آزادى و غيرت و شرف و در يک کلام آموزش غير مستقيم تمام فضائل و کمالات انسانى مىباشد.
به عنوان حسن ختام نمونهاى از سيره عملى و تبليغ غير مستقيم حضرت امام حسين عليه السلام را نقل مىکنيم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبيله بنىاسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسين عليه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمى ديدند که متفاوت از جراحتهاى جنگى بود. زخم کهنهاى بود که هيچ شباهتى به زخمهاى روز عاشورا نداشت. از امام زينالعابدين عليه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پيشواى چهارم فرمود: اين زخم در اثر حمل بار و کيسههاى غذا و هيزم به خانههاى بيوه زنان، يتيمان و مستمندان مىباشد که پدرم شبها بر دوش خويش آنها را حمل مىکرد (15.)
شناختن شيوههاى تبليغ و به کارگيرى ابزارهاى مفيد و لازم براى يک مبلغ امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است. پرداختن به تبليغ بدون اطلاعات مفيد و عدم به کارگيرى شيوههاى لازم و فراهم ننمودن ساز و کارهاى مناسب نه تنها نتيجه مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر بىتوجهي، لطمههاى جبران ناپذيرى به اعتقادات و باورهاى مخاطبان وارد آيد. کسى که متولى ارشاد، امر به معروف و نهى از منکر مىشود، اگر به زمينهها، عوامل، آفات، موانع و شرايط زمانى و مکانى و ساير جهات توجه نداشته باشد راه به جايى نخواهد برد. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «من امر به معروف فليکن امره ذلک بمعروف(1)؛ هر کس [مردم را] به کارهاى نيک بخواند بايد با شيوه نيکو آن را انجام دهد.» بنابراين تبليغ و ارشاد موفق و موثر نياز به برنامههاى کارشناسى شده دارد و اگر بتوانيم اين شيوه ها را از گفتار و رفتار اهل بيت عليهم السلام و اولياى الهى بياموزيم به مراتب موثرتر و شايستهتر خواهد بود. در اين مقاله برآنيم که راهکارها و روشهاى موثر در امر تبليغ و ارشاد را از سيره امام حسين عليه السلام و تربيت يافتگان مکتب عاشورا بياموزيم.
-1 تواضع و فروتنى
اين شيوه نيکو در رفتار و گفتار امام حسين عليه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصى دارد. آن حضرت براى پيشبرد اهداف مقدس خويش، متواضعانه قدم پيش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقيما به سراغ آنان رفته و آنها را به سوى مقصد والاى خويش دعوت مىکرد و يا پيامهاى خود را به صورت کتبى يا شفاهى توسط افرادى به ديگران مىفرستاد. هنگامى که امام حسين عليهالسلام با ياران خود در يکى از توقفگاههاى مسير خود به کربلا به نام قصر بنى مقاتل رسيدند، آن حضرت متوجه شد که عبيدالله بن حر جعفى در گوشهاى فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوى او فرستاد و او را به يارى و همراهى دعوت نمود. هنگامى که پاسخ مناسبى ندارد، امام حسين عليه السلام به همراه گروهى از ياران خويش به نزد عبيدالله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همکارى و مبارزه با طاغوتيان نمود. عبيدالله باز هم امتناع کرد، امام حسين عليه السلام به او فرمود: اگر ما را يارى نمىکنى پس از خدا بترس از اينکه با دشمنان ما همراهى کني! به خدا سوگند! هرگاه کسى صداى دادخواهى ما را بشنود وبه يارى ما نشتابد هلاک خواهد شد.»
يکى ديگر از افرادى که امام حسين عليه السلام از او دعوت کرد، زهيربن قين بود. همچنين آن حضرت به حبيببن مظاهر اسدى نامهاى نوشته و از او درخواست يارى نمود. نامه آن حضرت چنين بود: «از حسينبن على براى آن مرد فقيه، حبيببن مظاهر؛ اما بعد، حبيب! تو خويشاوندى ما را با پيامبر مىدانى و از همه مهمتر مرا مىشناسي؛ و تو- که آزاد مرد و داراى غيرتي- جان خود را از ما دريغ مدار و پاداش تو را در قيامت پيامبر خواهد داد.(2)
-2 توجه به ريشهها و زمينههاى گناه
-1 حکم آن را در اسلام نمىداند و به وظيفه شرعى خويش آشنا نيست.
-2 به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترک نماز توجه ندارد.
-3 شخصى خودپرست وهوسران است و مطابق هوس خود عمل مىکند.
-4 پدر و مادر و افراد خانواده او بىنمازند.
-5 از نماز و نمازگزاران خاطره بدى دارد. مثلا در ايام کودکى او را هميشه با خشونت به نماز خواندن وادار کردهاند يا در جمع نمازگزاران شخصيت او را تحقير نموده و به او اهانت کردهاند.
-6 در نظر او نماز خواندن چيز مهمى نيست و اهميت و ضرورت آن را درک نکرده است.
-7 الگوى مناسبى براى نماز خواندن نداشته است.
-8 در محيط افراد لاابالى و بىنماز رشد يافته است و...
بنابراين يک مبلغ با يافتن ريشهها و علل تخلفات و معصيتها مىتواند برنامه خود را تنظيم کرده و نسبت به مخاطب خويش کارهاى تبليغى را انجام دهد.
1تغذيه حرام ريشه انحراف از حق
امام حسين عليه السلام در دومين سخنرانى روز عاشورا هنگامى که دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در ميان خويش گرفته بود، از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وى گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان هلهله و سر و صدا مىکردند. در اين موقع، امام حسين عليه السلام با اين جملات آنان را به سکوت فرا خواند: «ويلکم ما عليکم ان تنصتوا الى فتسمعوا و انما ادعوکم الى سبيل الرشاد.
من اطاعنى کان من المرشيدين و من عصانى کان من المهلکين و کلکم عاص لامرى غير مستمع لقولي؛ واى بر شما! چرا گوش فرا نمىدهيد تا گفتارم را - که شما را به رشد و سعادت فرا مىخوانم- بشنويد؟ هر کس از من پيروى کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس مرا نافرمانى کند، از هلاک شدگان خواهد بود و همه شما با دستور من مخالفت مىکنيد که به گفتارم گوش فرا نمىدهيد.»
آنگاه به علل دشمنى کوفيان با اهل بيت عليهم السلام و ريشههاى انحراف از مسير حق اشاره کرده و فرمود: «قد انحزلت عطياتکم عن الحرام و ملئت بطونکم عن الحرام فطبع الله على قلوبکم (3)؛ آري، در اثر هدايا، جوايز و تحفههاى نامشروع که به دست شما رسيده و غذاهاى حرام و لقمههاى ناپاک که شکمهايتان را از آن انباشتهايد، خداوند اين چنين بردلهاى شما مهر زده [و از فهميدن حقيقت عاجز شدهايد.]»
-3 استفاده از مثال
اين شيوه کارآمد قرآنى در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله عليه السلام در تشريح اهداف قيام خويش از شيوه تمثيل بهره گرفته و اشتياق خود را براى شهادت در راه حق چنين بيان مىکند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جيد الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف (5)؛ مرگ براى انسانها همچون گردنبند بر گردن دختران جوان زينتبخش و لازم است و من به ديدار نياکانم آن چنان اشتياق دارم که يعقوب به ديدار يوسف مشتاق بود.»
امام حسين عليه السلام با اين تمثيل، مرگ را بسيار زيبا تصوير کرده و آن را زينت فرزند آدم مىداند، بويژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد که همانند زيور آلاتى است که دختران جوان را مىآرايد. همان گونه که دختران از آرايش به گردنبند لذت مىبرند مردان خدا نيز از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند و شهادت در راه خدا را بهترين زينت روح و بالاترين افتخار به شمار مىآورند.
-4 بهرهگيرى از تحريک عواطف
امام حسين عليه السلام پس از شهادت ياران باوفايش و در لحظههاى حساس عصر عاشورا، قنداقه کودک شش ماهه خويش را بر روى دست گرفت و خطاب به کوفيان فرمود: «يا قوم اما من مجير يجيرنا، اما من مغيث يغيثنا، اما من طالب حق فينصرنا، اما من خائف فيذب عنا، اما من احد فياتينا بشربه من الماء لهذا الطفل فانه لا يطيق الظماء(6)؛ اى مردم! آيا پناه دهندهاى هست که ما را پناه دهد؟ آيا يارى کنندهاى هست که ما را يارى کند؟ آيا حق طلبى هست که به ما کمک کند؟ آيا کسى هست که از قيامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آيا کسى هست که آبى براى اين طفل بياورد؟ چون او طاقت تشنگى ندارد.»
حضرت زينب کبرى عليها السلام در موارد متعددى از تحريک عواطف در رساندن پيام عاشورا بهره مىگرفت. در آخرين لحظات عمر امام حسين عليه السلام، حضرت زينب عليها السلام از خيمهها بيرون آمد و متوجه شد که امام حسين عليه السلام را به شهادت مىرسانند و عمر بن سعد در نزديکى گودال قتلگاه ايستاده و به اين منظره رقتبار و غمانگيز- که دل هر موجود زندهاى را به درد مىآورد- نظاره مىکند. آن حضرت به عمر بن سعد نهيب زده ووجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «ايقتل ابوعبدالله و انت تنظر اليه؛ [اى عمر بن سعد]! آيا ابا عبدالله را مىکشند و تو تماشا مىکني؟»
اين سخن حضرت زينب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و کوبنده بود که براى لحظاتى دل سنگ دشمن را تکان داد و دقايقى وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشک بر گونههايش جارى شد. او از شدت شرمندگى صورت خود را از حضرت زينب عليها السلام مخفى نمود. (7) آن گاه زينب کبرى عليها السلام با جملهاى ديگر خطاب به لشکريان حاضر در صحنه گفت: «ويلکم اما فيکم مسلم؟ (8)، واى بر شما! آيا در ميان شما يک مسلمان نيست؟»
اين کلمات آنچنان موثر بود که ثمرات آن در سالهاى بعد مشخص شد و تا به امروز انسانهاى بيدار و با وجدان را تحت تاثير قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه مىسازد.
-5 مقدمهچينى و آماده کردن مخاطب
آن حضرت بعد از حمد و ثناى پروردگار و درود و تحيت بر پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ابتدا به طور خلاصه نکات قابل توجهى در بىوفايى دنيا و گذشت زمان و عمر انسانها و ثمر نداشتن پشيمانى بعد از فوت وقت و مطالبى از اين قبيل را شايستهتر از يک خطيب ورزيده و ماهر بيان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفني، فانا على بن الحسين بن على (10)؛ هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد و هر کس که مرا نمىشناسد پس من علىبن حسين بن على هستم.»
آن گاه به طور مفصل به معرفى خود و اهل بيت عليهم السلام پرداخت: «ايها الناس! انا بن مکه و مني، انا بن المروه و الصفا، انا بن من صلى بملائکه السماء، ... (11)؛ اى مردم! من فرزند مکه و منايم، من فرزند مروه و صفايم، من پسر آن کسى هستم که با ملائکه آسمان نماز خواند... .»
بعد از اينکه امام سجاد عليه السلام جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليهالسلام را به طور مفصل معرفى نمود و سابقه درخشان خاندان پاک پيامبر را شرح داد، حقيقت حادثه عاشورا را که تا آن لحظه، از نظر مردم و افکار عمومى مخفى نگه داشته شده بود، براى آنان بيان کرد و سپس با تحريک عواطف و احساسات جمعيت حاضر، قلبها را به سوى خويش جذب نموده و نتيجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الراس من القفا، انا بن العطشان حتى قضي، انا بن طريح کربلا، انا بن مسلوب العمامه و الرداء، انا بن من بکت عليه ملائکه السماء (12)؛ من فرزند کسى هستم که با ظلم و ستم به شهادت رسيد، من پسر کسى هستم که سرش از قفا بريده شد، من پسر آن شهيد تشنه کامى هستم که عطشان از دنيا رفت، من پسر کسى هستم که پيکرش در صحراى کربلا افتاده، من پسر کسى هستم که عمامه و عبايش به غارت رفت، من فرزند کسى هستم که ملائکه آسمان به حال او گريستند.»
-6 شعر و فرهنگ ادبى عاشورا
رجزها و اشعار پرمحتواى امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش و تمسک آنان به اشعار و ابيات مناسب و لازم در موارد خاص، مىتواند نشانگر اهميت اين موضوع در حماسه جاودانى کربلا باشد. امام حسين عليه السلام در موارد زيادى با اشعارى پر محتوا هدف خويش را به مخاطبين ابلاغ مىکرد. هنگامى که حر راه کاروان امام حسين عليه السلام را سد کرد، آن حضرت با او گفتگويى انجام داد. آن گاه که حر از گفتگو و مذاکره نتيجهاى نگرفت، به عنوان نصيحت به امام حسين عليه السلام گفت: اى حسين! براى خدا جانت را حفظ کن و افزود: «فانى اشهد لئن قاتلت لتقتلن(13)؛ من مطمئنم که اگر جنگ کنى کشته خواهى شد. امام حسين عليه السلام فرمود: «افبالموت تخوفني؛ آيا مرا از مرگ مىترساني؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را يادآور مىشوم. او هنگامى که به يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله شتافته بود، در مسير راه با پسر عمويش روبرو شد. پسر عمو به او گفت: «کجا مىروي؟ کشته خواهى شد»! آن گاه امام حسين عليه السلام اشعار پر محتوا و بليغ آن فداکار اوسى را قرائت کرد:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحين بنفسه
و فارق خوفا ان يعيش و يرغما (14)
«من مىروم و مرگ براى يک جوانمرد عار نيست در حالى که مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد. «او در راه مردان صالح جانبازى نموده و از زندگى همراه با ترس و خوارى و ذلت جدا گرديده و دور مىشود.»
-7 تبليغ عملي
پايدارى در راه هدف، همراه نمودن اهل بيت و زنان و کودکان، رفتار مهربان و صميمانه با خانواده و کودکان و ياران در اوج بحرانهاى روحي، مصادره کاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابههاى قاطع، روشنگر و کوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس عليه السلام و صدها مورد ديگر که همه تبليغ عملى و درس انسانيت و آزادى و غيرت و شرف و در يک کلام آموزش غير مستقيم تمام فضائل و کمالات انسانى مىباشد.
به عنوان حسن ختام نمونهاى از سيره عملى و تبليغ غير مستقيم حضرت امام حسين عليه السلام را نقل مىکنيم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبيله بنىاسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسين عليه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمى ديدند که متفاوت از جراحتهاى جنگى بود. زخم کهنهاى بود که هيچ شباهتى به زخمهاى روز عاشورا نداشت. از امام زينالعابدين عليه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پيشواى چهارم فرمود: اين زخم در اثر حمل بار و کيسههاى غذا و هيزم به خانههاى بيوه زنان، يتيمان و مستمندان مىباشد که پدرم شبها بر دوش خويش آنها را حمل مىکرد (15.)
پىنوشتها:
-1 کنزالعمال، ج 3، ص 66، حديث5523
-2 اسرار الشهاده، ص396
-3 سخنان حسين بن على عليهما السلام، ص170
-4 جمعه/5
-5 لهوف، ابن طاووس، ص114
-6 کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص477
-7 تاريخ طبري، ج 4، ص345
-8 الارشاد مفيد، ج 2، ص 112
-9 صف/ 8
-10 نورالعين فى مشهد الحسين عليه السلام، ابواسحاق اسفرايني، ص69
-11 همان.
-12 همان، ص70
-13 البدايه و النهايه، ابن کثير دمشقي، ج 8، ص187
-14 همان.
-15 المناقب، ج 4، ص /66 بحار الانوار، ج 44، ص 190
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}